ارگ بم

ارگ بم در استان کرمان


ارگ بم ، بزرگ ‌ترین بنای خشت و گلی دنیا است که در نزدیکی شهر بم در استان کرمان و در جنوب شرقی ایران قرار دارد . این ارگ ، در فهرست آثار میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است .
این بنا پیش از سده ۵ پیش از میلاد ساخته شده و تا حدود سال ۱۸۵۰ میلادی مورد استفاده بوده ‌است .
در تاریخ ۵ دی ۱۳۸۲ ، زمین‌لرزه‌ ای شدید در این منطقه روی داد که باعث شد که این بنا تا حدود زیادی تخریب شود .
مساحت این ارگ ، در حدود 180000 متر مربع بوده و دیوار هایی به بلندی ۶ تا ۷ متر و درازای ۱۸۱۵ متر آن را احاطه کرده‌ اند .
در معماری این شهر باستانی ، دو بخش متمایز دیده می ‌شوند :
بخش حکومتی که در داخلی ‌ترین دیوار قرار گرفته و شامل دژ نظامی ، عمارت چهار فصل ، سربازخانه ، چاه آب به عمق حدود ۴۰ متر و اصطبل به گنجایش ۲۰۰ اسب می‌ باشد .
بخش رعیت ‌نشین که بخش حکومتی را احاطه کرده و شامل ورودی اصلی شهر ، مسیر اصلی متصل‌ کننده ورودی شهر به دژ و بازار در امتداد آن ، حدود ۴۰۰ خانه و ساختمان‌ های عمومی مانند مدرسه و مکان ورزش می‌ باشد .
ارگ بم شماره ثبت در فهرست آثار ملی 519 است .

ارگ بم بر بلندای صخره ای سترگ ، درجنوب رودخانه پشت رود جا دارد و شهر بم و دیوار شهربست قدیم آن در جنوب ارگ و درفاصله میان رودخانه پشت رود و رودخانه دیگری شکل گرفته است و امروزه بسترود به خیابانی میان شهری بدل گردیده است .

ارگ بم عضوی از منظومه ای بزرگ از بناهای تاریخی است که آن را در میان گرفته اند ؛ شهر باستانی دارزین با قدمتی در حدود هزاره اول پیش از میلاد در اراضی شمال غربی بم امروزی برپا بوده و هنوز کوشک های میان محله های شهر دوران قرون اولیه اسلامی در آن بر پامانده اند و تنها قریه کوچکی در حوزه غربی آن آباد است ؛ قلعه دختر در شمال رودخانه پشت رود و در جنوب آن بنای چارطاق و ساختمان کوشک و پیر علمدار و همچنین در مشرق و نزدیکی ارگ ، بنای تاریخی مسجد حضرت رسول بر پیرامون فضای ارگ برپا بوده اند . هر چند که پیشینه این بنا ها سالیابی نشده است ، با این حال قدمت آن ها ، از قرون اولیه دوران اسلامی تا دوره ایلخانی قابل تخمین به نظر می رسد .
سالیابی بناهای تاریخی واقع در ارگ بم و همچنین بناهای پیرامون آن تاکنون در برنامه کار باستان شناسان قرار نگرفته است ، از این رو شایسته است که بیشتر به گزارش های شفاهی مردم و متون تاریخی اکتفا نمود ... در متون تاریخی ؛ پیدایش ارگ بم را به بهمن بن اسفندیار نسبت داده اند ، و او را اردشیردر از دست از شاهان دوران هخامنشی قلمداد کرده اند . در سیمای برخی از برش های ارگ نیز لایه های ساختمانی بیشماری نمایان است که گویای ساخت و سازهایی مکرر در ارگ و تأییدی بر درستی تخمین قدمت متون تاریخی است .
هرچند که تا کنون وقوع زلزله های بزرگ در منطقه بم گزارش نشده است و یا دست کم از آن بی اطلاع مانده ایم ، با این حال ارگ بم طی عمر طولانی خود ، بارها مورد مهاجمه ها ، جنگ ها و محاصره های طولانی دشمن تخریب و ویرانی بوده و نشانه های شاخصی از ویرانی های آن در دست است . با این حال هر باربالنده تر گذشته برای استقرار نسل های بعدی انتخاب شده ، مرمت شده و گسترش یافته است .
ساکنان ارگ بم در حدود یکصد و پنجاه سال پیش ، برای آخرین بار مأوای ارگ را ترک نموده و درون باروی شارستان و در میان باغ ها و نخلستان های بیرون از شهر سکنی گزیدند . وسعت ارگ بم به ییست هکتار می رسد . جز باروی شارستان که درحوزه شمالی به باروی ارگ نزدیک است و به فاصله اندکی از باروی ارگ جا دارد . در حوزه جنوبی چهار بارو بخش فراز کوه سنگی را احاطه کرده است که به احتمال زیاد راستای هر بارو نشان دهنده گسترش حاکم نشین ارگ در دوره ای از تاریخ است . ساختمان ارگ بم در شکل توسعه یافته اش از دو بخش مردم نشین و حاکم نشین تشکیل شده است . در فضای شمالی بیرون ارگ ، بنای گنبد بزرگ یخدان و در نزدیکی آن دیواره رفیع یخ چاوون جا دارد .
بخش حاکم نشین بر فراز قله صخره و در شمال ارگ جا دارد و متشکل از بنا هایی است ، همچون ؛ برج اصلی ، چهارفصل ، خانه حاکم ، چاه آب ، حمام ، خانه رئیس سرباز خانه ( ساختمان معروف به آسیاب بادی ) ، سرباز خانه ، دروازه ( ساسانی ) و برج و باروی این مجموعه را شامل می شود . گفتنی است که جز بنای آسیاب بادی ، دیگر بخش های حاکم نشین بر باروهایی سنگی با بلندی نزدیک به هفت متر استوار شده است که در زیر روکش کاهگلی پنهان مانده است ، چنین به نظر می رسد که در لایه های مانده در محدوده باروی سنگی به ویژه در سطوح زیرین آن کهنه ترین بخش حاکم نشین باشد . در بخش شرقی حاکم نشین دروازه مسدود شده ای است که آن را کد کرم ( خانه کرم ) می خواندند و وجود این پدیده را سندی بر جا مانده از داستان هفتواد تلقی نموده اند .
فضای مردم نشین یا عامه نشین با حصاری بلند در راستای شرقی غربی از بخش حاکم نشین جداشده و دسترسی این دوبخش به یکدیگر از راه دروازه ای است که از شمال بنای میر آخور به سرباز خانه حاکم نشین می رسد . بخش مردم نشین را به دوره ای از گسترش ارگ نسبت داده اند ، با این حال این دو بخش در میان باروی حصینی با 38 برج بزرگ و کوچک جای دارد که یکپارچه به نظر می رسد و تنها دروازه این مجموعه در میان باروی جنوبی مردم نشین جاسازی شده است . فضای مردم نشین شامل : دروازه ورودی ، بنای سردروازه ، راسته بازار ، مسجد جامع ، بنای زورخانه ( مقبره ) ، ساباط و خانه جهودا ، میدان تکیه ، مسجد پیامبر ، حمام ، مدرسه ( خانقاه ) ، اصطبل ، بنای میراخور و محله های مسکونی است .

طی سال های اخیر ، مرمت و بازسازی ساختمان میرآخور در شمال بنای اصطبل به عنوان دفتر کار مرمت و احیای ارگ ، سرآغازی بود بر فعالیت های کلان سازمان میراث فرهنگی کشور در شهرستان بم در این رهکذر به مرور بررسی ، خواناسازی و احیای شبکه معابر و بناهای سردروازه ، راسته بازار ، چارسوق ، مسجد جامع ، مجموعه میرزا نعیم ، خانه ساباط ، بناهای پیرامون میدان تکیه ، اصطبل ، مدرسه ، سربازخانه ، خانه رییس قشون ، بخش جنوبی و بخش غربی بارو و برج های پیرامونی ارگ ، ساختمان گنبد یخدان ، باروی یخچاوون و مسجد حضرت رسول در فضای بیرونی ارگ مرمت و احیا گردید و برای تحقق اهداف از پیش تعریف شده راه اندازی شد و سامان گرفت .
در کاوش های سال های اخیر در فضای دروازه اسپیکان که در باروی شارستان و در شمال غربی ارگ واقع است ، تاسیسات آب رسانی مخفی ارگ آشکار گردید . آب دو رشته قنات در ساختمان پخشگاه همجوار با این دروازه ، چند بخش شده و بخشی از آن از طریق تنبوشه به ساختمان شترگلو واقع در خندق غربی می رسیده و به میان ارگ هدایت می شده و در ساختمان حمام بخش غربی مردم نشین ظاهر می گردیده است .
مجموعه میرزا نعیم در مشرق بازار قرار دارد که اخیراً تعمیر شده است . محوطه حاکم نشین با برج و بارو ، و دروازه و حرم حاکم در جنوب آن و خانه ای به نام « چهار فصل » پس از دیوار سوم قرار گرفته که سالمترین قسمت به جا مانده از شهر قدیمی است که پیش از انقلاب اسلامی تعمیر شده است . ویرانه های مسجد در قسمت جنوبی شهر در مشرق بازار قرار دارد که در محوطه شمالی آن محله‌ اعیان نشین بود ، و نزدیک آن زورخانه ای با عمق 5/1 متر به شکل مربع قرار داشت . ساختمان اصطبل و طویله در محوطه زیر ارگ ، و میدانی در بالای بازار با کاروانسرایی نزدیک آن قرار گرفته است . مسجدی نیز که احتمالاً بر روی خرابه های مسجد جامع ( از دوره صفاریان ) ‌احداث شده است ، محرابی با تاریخ 810 دارد . امروزه از مسجد جامع دوره صفاریان ،‌ براثر خاکریزی بر سطح مسجد دوره صفاریان ، بر روی مسجدی قدیمی تر بنا شده بوده است .
در کنار مسجد ، چاهی وجود دارد که نزد اهالی مقّدس است . در سال پیروزی انقلاب اسلامی نماز عید فطر در همین مسجد که حیاطی مربع شکل دارد خوانده شد . در سوگواری های مذهبی ، مردم از شهر جدید بم به این مسجد می روند و در محراب آن شمع روشن می کنند . به نظر گوبه ، از رودی که از شمال ارگ می گذشته ،‌ نهری حفر شده بوده که وارد شهر می شده است ، و امروزه بستر خشک آن دیده می شود . مقدسی‌ نیز از نهری نام برده که از محله‌ بزازان می گذشته است و ظاهراً مقصود او همان نهر است . همچنین مقدسی از یکی از مساجد جامع که اصطخری و ابن حوقل‌ نیز از آن نام برده اند ، سخن گفته است که آثار آن در مغرب محوطه اصلی به جا مانده است . شمال غربی آن کاروانسرا و حسینیه ای قدیمی قرار دارد . محله قدیمی بزازان بیش از همه قسمت ها ویران شده است . در شمال این محله ، دروازه ای با باروی کنگره دار ، قسمت اصلی شهر را از ارگ جدا می کند که پس از آن قسمت دوم شهر قرار گرفته و با خیابان شرقی غربی از قسمت اول جدا شده است . عمده ترین ساختمان آن ، میدانی است که در کناره های آن آخور های اسب ، و در قسمت جنوب شرقی آن چاهی قرار گرفته است . آثار آسیای بادی در قسمت شمال غربی آن دیده می شود . بالای آخورها در طبقه دوم جای سربازان بوده است . گویا در همین جا بوده است که لطفعلی خان زند ، پس از درگیری با حاکم بم دستگیر می شود . در قسمت غربی این محوطه ، پس از جایگاه سربازان و میدان و آخور ، کاروانسرای قدیمی واقع شده است . در قورخانه ، خانه نظامیان دو طبقه است . زندان در محوطه اداری حاکم نشین قرار دارد که پس از گذشتن از دالانی به عمق چهارمتر به محوطه پهن تری متصل می شود .
وضع ساختمان قلعه از دوره‌ ناصرالدین شاه تاکنون تغییر چندانی نکرده است . به نوشته‌ ذوالفقاری کرمانی ، در دوره‌ ناصرالدین شاه ، قطر دیوار قلعه 28 ذرع ، و عرض خندق دوازده ذرع بود . دروازه‌ اصلی در جنوب بود و از روی پلی چوبی وارد شهر می شدند . قلعه دارای 51 برج در پیرامون ، و نُه برج با شکل های مختلف و بسیار بزرگ بود . برج میان دیوار غربی ، سیزده ضلع بیقاعده داشت و محیط آن 104 ذرع بود . از زیر آن آبی از بیرون وارد شهر می شد ، اما در همه خانه ها برای هنگامی که در محاصره قرار می گرفتند چاه کنده بودند که عمق آنها میان پنج تا هشت ذرع بود . از دروازه اول که داخل شهر می شدند ، نخست از میان بازاری رو به شمال می رفتند که طول آن 120 ذرع و عرض آن چهار ذرع بود که از هر سو راسته بازار داشت . برای ورود به ارگ می بایست از سه دروازه می گذشتند ، به عبارت دیگر شهر با ساخت دیوار محافظت می شد . در شمال ، در دیوار قلعه رو به بیرون دروازه ای بود که مخصوص اهل ارگ بود و به آن دروازه کتِ کرْ می گفتند . پس از شکست آقاخان محلاتی ، سکونت در قلعه و شهر قدیمی ممنوع شد ، از این رو مردم بیرونِ قلعه را آباد کردند .
پیشینه . الف) پیش از اسلام . درباره بم پیش از اسلام و قلعه آن اطلاع چندانی در دست نیست . به نوشته‌ اعتماد السلطنه‌ بم از بناهای بهمن بن اسفندیار است . در اواخر دوره اشکانیان ، از لشکرکشی اردشیر به منطقه ای که بم در آن قرار داشت مطالب فراوانی در دست است نام آثار باستانی پیرامون قلعه بم امروزی ، مانند نرماشیر و قلعه دختر ، از زمان ساسانیان حتی پیش از آن در منابع دیده می شود . ظاهراً منطقه بم در دوره‌ اشکانیان نیز آباد بوده است . طبق کارنامه اردشیر بابکان ، او در لشکرکشی خود به دژ گذاران ( در شاهنامه: کجاران ) با هفتان بوخْت ( در شاهنامه : هفتواد ) ، پادشاه آن منطقه ، به جنگ پرداخت فردوسی محل کجاران را در خطه‌ دریای پارس (خلیج فارس و دریای عمان )‌ آورده است . از لحاظ جغرافیای آن زمان ، دریای پارس پهناورتر بود و بطلیموس آن را پرسیکوس سینوس ضبط کرده است .

ب) پس از اسلام . به نوشته افضل الدین کرمانی ، کرمان را عبدالله بن عامر کرَیز گشود و تربت او در بم است . برخی نیز گویند آنجا را عمربن عبد العزیز فتح کرد ، اما نخستین بار بلاذری نام بم را آورده است . به نوشته او ، هنگام فرار یزدگرد و سقوط شیرجان ( سیرجان ) ابوموسی اشعری ، ربیع بن زیاد را به کرمان گسیل داشت . او نواحی پیرامون شیرجان را گشود و با اهل بم و اندغار [ از شهرهای قدیمی کرمان ] صلح کرد ، اما بعداً این بلاد کفر ورزیدند و پیمان شکستند . در دوره بعدی ، بویژه پس از استحکام حکومت مرکزی در بغداد و رونق گرفتن اقتصاد منطقه ، اطلاعات ما از بم بیشتر است . از قرن سوم و چهارم از بم و از جاده هایی که بم را با مناطق و شهرهای دیگر پیوند می داده مطالبی آمده است . ابن خردابه و قدامه بن جعفر از جاده بم جیرفت تا نرماشیر سخن گفته اند . قلعه بم در آن دوره مشهور بوده است ، به طوری که یعقوب لیث در شوال 259 رهسپار نیشابور شد و محمدبن طاهر را دستگیر کرد و خود و خاندانش را در قید و بند به قلعه کرمان فرستاد‌ یعقوبی در قلاع کرمان از قلعه بم سخن گفته می افزاید : « قلعه کرمان که به آن قلعه بم می گویند .... » ظاهراً این سخن به لحاظ اهمیت قلعه‌ بم در آن دوره در ولایت کرمان بوده است . ابن فقیه بم و جیرفت و هُرموز را از شهر های کرمان آورده و فاصله جیرفت بم را بیست فرسنگ نوشته است .
ظاهراً پس از قرنها دوباره بم به تولید ابریشم دست یافت و توانست فرآورده های ابریشمی خود را به بلاد دیگر صادر کند و به احتمال قوی مبدا « جاده ابریشم » بم بوده است . قلعه بم از قرن های نخستین اسلام تا دوره قاجاریه 1255-1256 ، اغلب پناهگاه شورشگران بوده است ، به طوری که در 297 سُبکری ، حاکم فارس ، پس از شکست خوردن از سردار خلیفه در شیراز ، به بم پناهنده شد در 324 . معزالدوله دیلمی در یورش به کرمان ، بم را تصرف کرد در 364 ، یوزتُمُر پس از شکست از مطهربن عبدالله ، سردار عضدالدوله ، وارد بم شد و حصاری گردید . در 391 ، بهاء الدوله دیلمی به سرداری استاد هرمز به بم حمله کرد . در این هنگام طاهربن خلف از صفاریان در قلعه بم به سر می برد در492 ، تیرانشاه ، پسر تورانشاه فرزند قاوُرْت ، پس از شورش مردم کرمان بر ضد او به شهر بم فرار کرد ، اما اهالی بم از ورود او به شهر جلوگیری کردند و با وی جنگیدند در 584 ، افضل الدین کرمانی در عِقدالعُلی برای نخستین بار بم را ولایت ضبط کرده است . به نوشته او ، بم ولایتی معمور از بلاد کرمان بود و از آنجا ابریشم صادر می شد در دوره سلاجقه ، به دستور محمدبن ارسلان شاه مساجد و رباط و مدرسه در بم و جیرفت ساخته شد ادریسی ، جغرافیادان بزرگ جهان اسلام در بلاد مغرب از کارگاههای پارچه های پنبه ای و طیلسانهای فاخر بم که بازرگانان به بلاد مصر و شام و عراق می آورده اند ، مطالبی گفته که نشان دهنده رونق صنایع دستی دربم و پیوندهای اقتصادی بم با دیگر بلاد اسلامی است در قرن ششم ، بم از لحاظ مرکزیت سیاسی وضع خاصی پیدا کرد ، به طوری که در حکومت ملک ارسلان بهرامشاه بن طغرل ، برای نخستین بار « دارالملک » خوانده شد در اواخر قرن هشتم ، در تسلط غزان بر کرمان ، فرزند کهین ملک دینار عجمشاه در بم حکومت می کرد در اوایل قرن هفتم ، یاقوت حموی بم را «مدینه جلیل» و از شهرهای بزرگ کرمان نوشته و آب آن را از قنات دانسته است که نشاندهنده آبادیها و کشتزارهای پیرامون قلعه بم است ، چون آب قنات به قلعه که در ارتفاع قرار داشت سوار نمی شد و احداث قنات ها برای کشت در نواحی اراضی جنوب قلعه کنونی بم بود . این اراضی امروزه مشتمل بر شهر بم و حومه آن است . ظاهراً از اوایل قرن هفتم ،‌ گروههایی از مردم در خارج از قلعه نیز ساکن بوده اند . از قرار معلوم بر اثر حمله مغول و جنگهای فراوان پس از آن ، در بم دشواریهای اقتصادی – اجتماعی پدید آمده بود ، به طوری که رشیدالدین فضل الله به پسرش که حاکم کرمان بود ، دستور داد مدت سه سال مردم کوره‌ ولایت بم را از پرداخت مالیات معاف کند تا کشتزارهای ایشان شود .

در 696 غازان‌خان ، محمدشاه پسر حجاج سلطان را به کرمان فرستاد ، چون در این هنگام نصرت مَلِک شورش کرده و در قلعه بم متحصن شده بود . بر طبق مطالب تاریخ آل‌مظفر ، امیر مبارز‌الدین از شاهان آل‌مظفر ،‌ پس از چهار سال محاصره قلعه بم ، آن را گشود و سرانجام در قلعه بم درگذشت . بم در دوره آل‌مظفر رو به ویرانی نهاد . حمدالله مستوفی قلعه بم را همان قلعه هفتواد دانسته است . به نوشته او « کرم هفتواد در بم بترکید ». در 742 ، هنگام یورش امیر مبارزالدین به قلعه بم ، اخی شجاع‌الدین خراسانی که مدتی کوتوال قلعه بم بود ، ارگ بم را تعمیر کرد و آماده دفاع شد .


برای دیدن تعدادی از عکس های ارگ بم به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

ادامه مطلب ...

تپه هگمتانه

تپه هگمتانه در استان همدان


تپه هِگْمَتانه تپه ای تاریخی با پیشینه ای متعلق به دوران ماده است که در شهر همدان قرار دارد .

پیشینه و نام
امروزه عموم باستان شناسان ، تپه باستانی هگمتانه ، واقع در مرکز شهر همدان را - که وسیع‌ ترین تپه باستانی ایران است - بقایای ابنیه کاسی ، مادی ، هخامنشی و بعد از آن می دانند . مساحت این تپه حدود ۳۰ هکتار می باشد ، که با در نظر گرفتن بخش ‌هایی که جزء محدوده تپه باستانی بوده ، ولی اینک ساختمان های مسکونی بر روی آن ساخته شده ، به بیش از ۴۰ هکتار نیز می ‌رسد .
این تپه بیضی شکل ، در داخل محدوده شهر فعلی همدان در دو سوی خیابان اکباتان واقع شده است . « هگمتانه » یا « هنگمتانه » که به زبان پارسی قدیم به معنی محل تجمع بوده ، ترکیبی از دو واژه « هنگ » به معنی « جا » و « متانه » به معنی « تجمع » است . این واژه در زبان یونان به صورت « اکباتانا » در آمده است و در کتیبه های عیلامی به صورت « آگ ماتونو » آمده است . برخی نیز معتقدند : « امدانه » یا « آمادای » که در کتیبه پلیسر پادشاه آشور آمده ، به این محل اطلاق می ‌شده است . « هگمتانه » در زبان ارمنی « اهمتان » ، در زبان سریانی و پهلوی « اهمدان » و در گویش نویسندگان عرب « همدان » و در تورات « احتمانا » گفته شده است .
همچنین ، سکه هایی از عهد ساسانی کشف شده که محل ضرب آنها « اهمتان » قید شده است . نخستین اشاره مکتوب به نام ماد ها و سرزمین ماد ، در سالنامه بیست و چهارم سارل مانزر سوم ( ۸۳۶ قبل از میلاد ) و سارگن دوم ( ۷۱۵ قبل از میلاد ) بوده است که از این قوم و سرزمین آنان به نام « مادای » یا « آمادای » یاد کرده اند .



دوران ماد ها
شهر هگمتانه را اقوام آریایی ماد بنا نهادند و آن را پایتخت نخستین شاهنشاهی ایرانی قرار دادند . هرودوت بنای آنرا به دیااکو نخستین شاه ماد نسبت داده ولی گروهی از دانشمندان بنای آن را به فرورتیش ، سومین شاه ماد نسبت داده اند .
برخی معتقدند که « کَر کَشی » که در لوح های آشوریان به آن اشاره شده ، در محل همدان بوده است . آشوریان باستان به شهر های قوم کاسی ، عنوان « کار کاشی » داده بودند ، که " کار " به معنی قرارگاه یا منزلگاه و " کاشی " اسم قوم " کاسی " است و از این رو گویند که اسم قبلی هگمتانه ، « اکسایا » یعنی شهر کاسی‌ ها بوده است .
ماد ها ، گروهی از اقوام آریایی بودند ، که در شمال ، مرکز و غرب ایران ساکن شدند . عواملی مانند : رشد اجتماعی و فرهنگی ، تماس با گروه های بومی ساکن فلات ایران ، وجود همسایگانی قدرتمند و احساس نیاز های جدید سیاسی و اجتماعی ، آنها را وادار به اتحاد و ایجاد حکومتی مقتدر نمود ، به طوری که قوی ‌ترین قوم آن روزگار یعنی آشوری ‌ها را ، برای همیشه از صفحه روزگار محو کردند .

گزارشات مورخین یونانی از ساختار قلعه
روایات مورخین یونانی نیز حاکی است که این شهر در دوره ماد ها ( از اواخر قرن هشتم تا نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد ) ، مدت ها مرکز امپراتوری ماد ها بوده است و پس از انقراض آنها نیز به عنوان یکی از پایتخت ‌های هخامنشی ( پایتخت تابستانی و احتمالاً محل خزانه آنها ) به شمار می‌ رفته است . گفته های هردوت مورخ یونانی ، در قرن پنجم قبل از میلاد ، مهم‌ ترین ماخذ تاریخی در این مورد است . وی بنای اولیه این شهر را به « دایااکو » نخستین شهریار ماد نسبت می دهد ( ۷۲۸ قبل از میلاد ) . هردوت اوضاع سیاسی و اقتصادی نامناسب قوم ماد را در دستیابی دیااکو به قدرت موثر می داند .
دیگر مورخین یونانی چون پلی بیوس ، کنزیاس ، ژوستین و گزنفون نیز درباره هگمتانه مطالبی جمع آوری کرده اند . دیااکو پس از اینکه هگمتانه را به پایتختی خود برگزید ، تصمیم به ساخت کاخی عظیم و مستحکم ، به صورت هفت قلعه تو در تو ، گرفت . به طوری که کاخ پادشاهی و خزانه ، در درون قلعه هفتم قرار داشته باشند . دیااکو به تقلید از رنگ آمیزی قصر های بابلی دستور داده بود ، کنگره های هر قلعه را به رنگی مخصوص در آورند .
به این ترتیب : رنگ کنگره های قلعه اول ؛ سفید ، دومی ؛ سیاه ، سومی ؛ ارغوانی ، چهارمی ؛ آبی ، پنجمی ؛ نارنجی و کنگره در باروی داخلی ؛ سیمین و زرین بودند . محیط بیرونی ‌ترین دیوار قلعه ، تقریباً به اندازه حصار شهر آتن بوده است .
قصر شاهی ، که در آخرین قلعه درونی بر پا شده بود ، دارای صد ها اتاق بوده و مردم نیز خانه های خود را بیرون این قلعه ها و در کنار آن ساخته بودند . بنا به درخواست دیااکو ، قوم ماد شهر های کوچکی را که در آن می‌ زیسته اند ، رها ساخته و پایتخت را مورد توجه قرار دادند و در اطراف قلعه شاهی ، خانه های خود را بنا کردند .
پلی بیوس مورخ یونانی ( ۲۰۴ تا ۱۳۲ قبل از میلاد ) می ‌نویسد : « در دامان کوه اورنت ، ( « اورنت » یا « اورانتس » = الوند ) ، شهر هگمتانه با قلعه و ارگ مستحکم و حیرت‌ آوری قرار گرفته و قصر شاهی در داخل آخرین قلعه آن استوار گردیده است . وضع ساختمانی ، آرایش عجیب و تزئیناتی که در آن به کار رفته به نحوی بوده ، که توصیف آن مبالغه آمیز به نظر می‌ رسد . چوب ‌هایی که در آن به مصرف رسیده ، پوشیده از زر و سیم است . در ها ، ستون ‌ها و رواق های آن ، با هزاران گونه کنده‌ کاری و نقش و نگار آراسته شده اند . یک دیوار بی ‌پیرایه و یک تیر عاری از زیور ، در آن کاخ نیست . حتی کاشی‌ هایی که زینت ‌بخش « ازاره ها » و دیواره های درونی قصر است ، با پوششی از آب نقره ، سیم اندود گشته و همه چوب ‌ها از جنس سرو و کاج هستند . »
کنزیاس مورخ یونانی و پزشک معروف اردشیر دوم هخامنشی ( ۴۰۴ تا ۳۰۵ قبل از میلاد ) می ‌نویسد : « « سمیرامین » ملکه آشور ، پس از دیدن وضعیت شهر و موقعیت مناسب آن دستور داده ، که برای او در آنجا کاخی بسازند و چون دیده است که در شهر جدید الاحداث کمبود آب وجود دارد ، دستور داده تا با صرف هزینه ای گزاف ، نهری ساخته و آب دریاچه ای را که در آن سوی کوه اورنت ( الوند ) است ، به این شهر سرازیر نمایند . »

ابوبکر احمد بن محمد اسحاق همدانی - معروف به ابن فقیه - در کتاب البلدان خود ، که در حدود سال ۲۹۰ هجری به تحریر درآمده ، به نقل از یکی از دانشمندان پارسی می‌ نویسد : « همدان بزرگ ‌ترین شهر جبال و حدود چهار فرسنگ در چهار فرسنگ بوده است . »
بخت النصر بعد از فتح و ویرانی بیت المقدس ، فرمانده ای به نام صقلاب را به قصد تصرف همدان می‌ فرستد ، ولی وی با عدم موفقیت مواجه شده و طی نامه ای به بخت النصر می ‌نویسد : « من به شهری آمده ام ، دارای بارویی بلند و سرکش و مردمی بسیار و کوی و برزن‌ هایی فراخ و رود های فراوان . »

دوران هخامنشیان
پس از انقراض ماد ها ، هر چند هگمتانه مرکزیت نخستین را نیافت ، ولی به جهت قرار گرفتن در مسیر راه شاهی ، که پارسه ( تخت جمشید ) را به سارد متصل می ‌کرد ، به عنوان پایتخت تابستانی هخامنشیان مورد توجه خاص بود و از این رو آن را آباد کردند .
در زمانی که داریوش سوم با اسکندر مواجه می‌ شود ، هگمتانه به صورت ویرانه ای بوده است . ولی داریوش سوم بنا به پیشنهاد یاران خود ، دستور می دهد در میانه شهر ، کوشکی بزرگ که آن را ساروق می‌ نامیدند ، بسازند . در این کوشک ، سیصد مخفی ‌گاه برای گنجینه ها و دارایی ‌ها بر پا شد و برای آن هشت درب آهنین ساختند ، که همه دو اشکوبی ( دو لختی ) و هر اشکوب ، به بلندای دوازده گز بود .

چنانکه ملاحظه شد ، درباره چگونگی احداث و نام بنیانگذاران هگمتانه در بین مورخین یونانی ، اتفاق نظر وجود ندارد . مورخین اسلامی نیز در این زمینه با یکدیگر اختلاف نظر دارند . در مورد محل دقیق آن هم نظریات متفاوتی ارائه شده است . گر چه اکثر مورخین ، پژوهشگران و باستان شناسان مانند مرحوم مصطفوی ، پرفسور گیریشمن ، اشمیت ، لوشای و پرا دارا ، تپه ای را که هم اکنون در شهر همدان به نام هگمتانه معروف است ، محل اصلی شهر باستانی هگمتانه می دانند .

نتایج حفاری‌ های تپه هگمتانه
در حفاری ‌های باستان ‌شناسی سال های اخیر در تپه هگمتانه مشخص شده است که محل کاخ و بنا های اشاره شده ، در تپه هگمتانه کنونی واقع بوده است .
از جمله ویژگی های شهر باستانی هگمتانه ، معماری و طرح و نقشه منظم این شهر بوده ، که در بین آثار باستانی به دست آمده کم‌ سابقه است . آثار کشف شده حاکی از وجود یک شبکه منظم و پیشرفته آب‌ رسانی در شهر حکومتی ماد ها و پارت ‌ها است . در فواصل بین کانال های آب رسانی ، معابری بر عرض ۵/۳ متر وجود داشته و کف این معابر ، تماماً با آجر های مربع شکل و منظمی ، مفروش بوده است . تحقیقات نشان داده که در فواصل ۳۵ متری بین معابر ، دو سری واحد های ساختمانی قرار دارند ، که هر کدام شامل یک حیاط مرکزی ( هال ) است ، با اتاق ‌ها و انبار هایی به صورت قرینه در گرداگرد آن . به شکلی که هر واحد ساختمانی ، فضایی در حدود ۵/۱۷ * ۵/۱۷ متر را در بر می ‌گیرد . معابر مذکور با عرض ۵/۳ متر و پی بندی آجری در بخش وسیعی از تپه گسترش داشته و جهت شمال شرقی به جنوب غربی دارند .
پیشینه حفاری ‌های علمی این تپه ، به سال ۱۹۱۳ میلادی بر می ‌گردد ، که هیئتی فرانسوی از طرف موزه لوور پاریس به سرپرستی شارل فوسی ، کاوش ‌هایی در تپه هگمتانه انجام داد . ولی نتایج این کاوش ها هیچ ‌گاه منتشر نشد .
در طی ۱۰ فصل حفاری انجام شده از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۸ ، که حدود ۱۴۰۰۰ متر مربع از بقایای این شهر مورد کاوش قرار گرفت ، یکی از کهن ‌ترین دوره های تمدّن بشری نمایان شده است . همچنین یک حصار طولانی به ارتفاع ۹ متر و دو برج عظیم و کم‌ نظیر در درون آن کشف شده است . از جمله کاوش های علمی سال ۱۳۶۲ تاکنون که به سرپرستی آقای دکتر محمد رحیم صراف به انجام رسیده ، منجر به شناسایی شهر بزرگی در دل تپه هگمتانه شده است .
همچنین ادامه کاوش ‌ها ، بخش‌ هایی از حصار عظیم شهر به قطر ۹ متر و ارتفاع ۸ متر را آشکار ساخته است . این حصار در فواصل معین ، دارای بر جهان عظیم بوده ، که هگمتانه قدیم را در بر می ‌گرفته است .
به طور کلی این تپه در طول یکصد سال اخیر بار ها مورد حفاری باستان شناسان داخلی و خارجی قرار گرفته است . ضمناً در طول حفاری های انجام شده ، آثار ارزشمند و بی ‌نظیری کشف گردیده ، که اغلب متعلق به دوران هخامنشیان و نیاکان آنهاست .

لوح ‌ها
لوح زرین به نام « آریارمنه » : این لوح از زرِ ناب و به ابعاد ۱۲ در ۸ سانتیمتر و دارای ۱۰ سطر به خط میخی است . « آریارمنه » ، جدِّ داریوش اول است . بنا به اظهار نظر باستان ‌شناسان ، این لوح قدیمی ‌ترین اثر تاریخی است و در موزه برلین آلمان نگهداری می ‌شود .
لوح زرین به نام ( آریارمنه ) این لوح از زرناب است به ابعاد ۱۲در ۸ سانتیمتر - دارای ۱۰ سطر به خط میخی است . آریا رمنه جد داریوش اول از شاهان هخامنشی است . بنا به اظهار نظر باستان شناسان این لوح قدیمی ‌ترین اثر تاریخی می باشد و در موزه ( برلین آلمان ) نگهداری می ‌شود .

لوح زرین به نام « ارشام » : ابعاد این لوح ۸ در ۱۳ سانتیمتر است . لوح به خط میخی و از دوره هخامنشینان بجا مانده است . این لوح در اختیار مجموعه شخصی مارسل ویدال امریکائی است . در سال ۱۴۰۷ هنگام پی کنی خانه ای در روی تپه هگمتانه دو قطعه لوح یکی طلا و دیگری نقره به اندازه هم پیدا شدند . ابعاد هر لوح ۱۹ در ۸/۱۸ سانتیمتر است و خطوط نوشته شده به خط میخی و محتوای هر دو نوشته یکی هست . لوح نقره ای در موزه کاخ مرمر و دیگری در موزه ایران باستان در تهران نگهداری می‌ شوند .

لوح زرین به نام داریوش دوم : این لوح از زرناب به ابعاد ۵/۲۰ در ۵/۱۸ سانتیمتر و خطوط نوشته شده ۲۳ سطر به خط میخی است . این لوح خارج از کشور بوده است که به ‌وسیله موزه ایران باستان خریداری گردید و اکنون جزو گنجینه های موزه ایران باستان است . لوح دیگری به ابعاد ۲/۱۶ در ۱۳ سانتیمتر یافت شده که دارای ۲۹ سطر به خط میخی است و در سال ۱۳۳۱ خریداری شده و در حال حاضر در موزه ایران باستان نگهداری می ‌شود .

لوح زرین به نام اردشیر دوم : این لوح به نام اردشیر دوم پسر داریوش دوم هخامنشی و ابعاد آن لوح ۱۳ در ۱۳ سانتیمتر و دارای ۲۰ سطر به خط میخی است که در روی زر ناب حک گردیده اند .

کوزه ای شکسته ، به جا مانده از دوره خشایارش ( پسر داریوش اول ) . این کوزه از نقره است که قطر دهانه آن ۵/۷ سانتیمتر و ارتفاع آن ۱۲ سانیتمتر است . خطوطی میخی بر این کوزه نقره حکاکی شده است که برخی از کلمات آن باقی است و برخی دیگر روی تکه های شکسته شده بود و مفقود مانده است . این کوزه دوره هخامنشی که در خارج از کشور بوده است خریداری گردیده و در حال حاضر در موزه ایران باستان نگهداری می ‌شود .

بشقاب نقره ای با قطر دهانه ۲۰ سانتیمتر از دوره هخامنشی . این بشقاب در سال ۱۳۲۴ از طرف موزه ایران باستان خریداری و به کشور بازگردانده شد و در موزه ایران باستان تهران نگهداری می‌شود .

بشقاب یا جام نقره مربوط به دوره اردشیر اول . قطر دهانه آن ۷/۲۶ سانتیمتر است . این بشقاب در اختیار موزه مترو پولیتن نیویورک است . در لبه داخلی بشقاب به خط میخی یک سطر طولانی نوشته شده است که ترجمه آن این است : « اردشیر شاه بزرگ ، شاه کشور ها پسر خشایارشا ، خشایارشا پسر داریوش شاه هخامنشی [ بود ] که این جام سیمین را [ برای ] کاخ پادشاهی خود درست کرد . »

ظرف طلا که مانند کاسه ای است گود که رویه بیرونی آن دارای برجستگی هائی است . این نقوش از لبه ظرف شروع شده و در وسط برآمدگی تکرار می ‌شود . بین برجستگی ها و لبه بالائیِ ظرف یک سطر خط میخی نقره شده جمله ای به زبان پارسی باستان بابلی - عیلامی تکرار می ‌شود و ترجمه فارسی « داریوش شاه بزرگ » است . قطر دهانه ظرف ۴/۱۸ سانتیمتر و ارتفاع آن ۷/۱۰ سانتیمتر است . این کاسه طلائی دوره هخامنشی ، گذشته از ارزش باستان ‌شناسی ‌ای که دارد می ‌تواند از نظر هنر طلا کاری و ظرافت یکی از کار های هنری منحصر به فرد محسوب گردد . این ظرف جزو مجموعه گورگیان در نیویورک است .

پایه ستون سنگی مربوط به اردشیر دوم . این پایه ستون مربعی است به طول ضلع ۹۳ سانتیمتر که از سنگ یک تکه ساخته شده ؛ بطوری که مربع زیرین بزرگ ‌تر و در روی آن مربع وسط شال ستون بصورت دایره روی مربع وسط قراردارد . در حاشیه فوقانی مربع زیرین این ته ستون کتیبه ای به خط میخی کنده شده است که ترجمه آن چنین است : « ستون سنگی کاخ آپادان اردشیر بزرگ ... پسر داریوش شاه هخامنشی ... » . از قرار معلوم این ته ستون سنگی پیش از سال ۱۳۱۴ در تپه هگمتانه بدست آمده و تا سال ۱۳۲۸ در اختیار اداره فرهنگ وقت ( آموزش و پرورش ) بوده است . سپس به موزه ایران باستان تحویل داده شد و در حال حاضر در همان موزه نگهداری می‌ شود .

ته ستون دیگری به نام اردشیر دوم هخامنشی . پایه ستونی از سنگ با ۷ سطر کتیبه به خط میخی مربوط به اردشیر دوم که در تپه هگمتانه پیدا شد و در حال حاضر در تملک شخصی است در انگلستان . کتیبه ای که بر این ته ستون نوشته شده است از این قرار است : « اردشیر شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه کشور ها ، شاه این سرزمین ، پسر داریوش شاه [ که ] داریوش پسر اردشیر شاه [ و ] اردشیر پسر خشایارشا [ و ] خشایارشا پدر داریوش شاه [ و ] داریوش پسر ویشتاسب هخامنشی [ بودند ] ، این کاخ را به لطف اورمزد و ناهید و مهر مرا از همه بدی‌ ها حفظ فرمایند و آنچه من ساخته ام از گزند و آسیب محفوظ دارند . » بنا به گزارش کتاب هگمتانه تا امروز ( چاپ سال ۱۳۳۲ ) ، ۸ قطعه لوح زرین و سمین از کشفیات تپه هگمتانه و تخت جمشید بدست آمده که ۵ لوح طلا و یک نقره مربوط به تپه هگمتانه همدان است و تنها یک لوح طلا و یک نقره مربوط به تخت جمشید است . همین نکته اهمیت تاریخی و باستانی تپه هگمتانه را بهتر از هر مطلبی دیگر نشان می دهد .


برای دیدن تعدادی از عکس های هگمتانه و مربوط به آن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

ادامه مطلب ...

قلعه فلک الافلاک

قلعه فلک الافلاک در استان لرستان

لرستان | قلعه فلک الافلاک | www.vefagh.co.ir

این قلعه زیبا و دیدنی با 5300 متر مربع مساحت بر فراز تپه ای در مرکز شهر خرم آباد ، با چشم اندازی فوق العاده زیبا قرار گرفته است . حریم این تپه باستانی ، از شرق و جنوب غربی به رودخانه خرم آباد و از غرب به خیابان و محله دوازده برجی و از سمت شمال به خیابان فلک الافلاک محدود می شود . نام قدیم آن که به دوران ساسانیان بر می گردد ، دژ شاپور خواست بوده و دارای 8 برج مدور و دیوار های بلند و مستحکم است . وسعت محوطه باستانی که محل واقعی تحولات تاریخی بناست ، حدود 400×300 متر مربع و ارتفاع تپه با احتساب دیوار های بنا از سطح خیابان های مجاور حدود 40 متر است . فضای داخلی بنای فعلی به چهار تالار نسبتاً بزرگ حول دو حیاط و تعدادی تالار و اتاق تقسیم شده است . ابعاد حیاط اول 5/22×31 متر و ابعاد حیاط دوم 21×29 متر است . در ورودی بنا در سمت شمال و در بدنه برج شمال غربی تعبیه شده است .

دورتا دور قلعه را پرتگاهی مخوف فرا گرفته که دارای پوشش گیاهی ست و راه ورود به فلک الافلاک را دشوارتر می کند .نام این قلعه به مفهوم آسمان نهم و بالاترین فلک است که به طورمجازی دست نیافتنی بودن آن را می رساند .


برای دیدن تعدادی از عکس های قلعه فلک الافلاک به ادامه مطلب مراجعه کنید.

ادامه مطلب ...

سی و سه پل

سی‌ و سه‌ پل در استان اصفهان


سی‌ و سه‌ پل
شمار دهنه ‌ها ۳۳ است و درازا ۲۹۵ است و پهنا ۱۳٫۷۵ قرار دارد .
سی و سه پل یا پل الله‌ وردی خان روی زاینده رود در شهر اصفهان زده شده ‌است . این پل که شاهکاری بی همتا از آثار دوره پادشاهی شاه عباس یکم است ، به هزینه و بازبینی سردار سرشناس او الله وردی خان بنا شده ‌است . نام‌ های دیگر این پل « سی و سه پل » و « پل سی و سه چشمه » و « پل چهار باغ » و « پل جلفا » و سرانجام « پل زاینده رود » است .
این پل در گذشته « پل جلفا » نامیده می ‌شد ( زیرا از این طریق به جلفا که تازه احداث شده بود می ‌رسیدند ) . به « الله وردیخان » نیز معروف است ، زیرا سردار مشهور شاه عباس اول که به ساختن این پل مأمور شده بود به این نام ، نامیده می ‌شد . این پل که چهار باغ عباسی را به چهار باغ بالا متصل می‌ کند قبلاًٌ 40 چشمه داشته اما امروز بیش از سی و سه چشمه آن باقی نمانده است و بقیه آنها مسدود شده‌ اند . سی و سه پل 295 متر طول و 13.75متر عرض دارد و در زمره اولین آثاری است که شاه عباس اول دستور ساختن آن را داده است . در طرفین پل ، معبر باریک مسقفی است که در سراسر طول پل دیده می‌ شود . سی و سه پل دارای یک پیاده رو برای گردش در بالا و یک پیاده رو در پایین است . پیاده رو پائین گذرگاه مسقفی است که میان پایه‌ های مرکزی پل و به فاصله کمی از بستر رودخانه ایجاد شده است . در دوران صـفـویه جـشـن « آبریزان » یا « آبریزکان » در کنار زاینده رود و در نزدیکی این پل برگزار می ‌شده است . در این جشن که در 13 تیر ماه هر سال برگزار می‌ شد مردم با پاشیدن آب و گلاب روی یکدیگر در این مراسم شرکت می ‌کرده ‌اند . مصالحی که در ساخت سی و سه پل به کار رفته ، آجر در قسمت فوقانی و سنگ در طبقه تحتانی پل است . پل الله وردیخان که در سال 1011 هجری بنا شده است از آثار مشهور اصفهان است که اکثر سیاحان و جهانگردان به توصیف آن پرداخته ‌اند .
و به روایتی دیگر :
این پل در سال (1011 ه .ق ) باهتمام الله وردیخان سپهسالار شاه عباس و بنا به فرموده شاه مزبور شروع به ساختمان گردید و به طورى که در عالم آراى عباسى نوشته شده داراى چهل چشمه ( دهانه ) بوده که از هر چشمه آب خارج مى‏ گردیده ، پلى بسیار عریض و طویل و مرتفع ، شالوده آن با سنگ و آهک ریخته شده و با آجر و گچ بالا رفته و دو طرف پل غرفات و غلام گردش هاى بلند فوقانى ساخته و چشمه ‏هاى زیرینش زیاد با عرض و مرتفع و طول آن 350 قدم و عرضش بیست قدم و شش معبر باین شرح داشته است:

راه وسط که مخصوص عبور سواره و گردونه‏ ها بوده است . 2 و 3 دو طرف پل که از میان گالالری ها ى زیبا مى ‏گذشت و به پیاده رو تخصیص داشت . 4 و 5 پشت بام هاى گالارى از دو طر ف که دور آن نرده داشته و موقع طغیان رود تفرجگاه باشکوهى بوده است ، سرانجام گالاری هاى پل به وسیله پله‏ هاى ظریف بزیر پل متصل مى‏ شد و از زیر پل هم موقع کم آبى عبور مى کردند . 6 از زیر پل بود .

مساحت این پل را سیاحان انگلیسى چهارصد و نود یارد تعیین کرده‏اند . هفت دهانه این پل گرفته شده و اکنون 33 دهانه دارد و از این رو به پل 33 چشمه شهرت دارد .
این پل براى اتصال خیابان چهار باغ کهنه عباسى به خیابان چهار باغ بالا و باغ هزار جریب و عباس آباد ساخته شده است . این پل در جشن آبریزگان و آب پاشان محل اجتماع شاه و بزرگان و شعراء و رجال و سایر مردم بوده است .
شرحى را که سرپرسى سایکس انگلیسى راجع به این پل نوشته از نظر اینکه بسیار دقیق و وضع پل را در آخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجرى مجسم مى‏ نماید عیناً در اینجا نقل مى ‏گردد:

خیابان با شکوه چهار باغ از یک طرف به پل الله وردیخان کشیده مى ‏شود ، که با این که حالیه روى بویرانى نهاده معذا از پل هاى درجه اول عالم به شمار مى‏ آید ، اینجا از یک شاهراه سنگ فرش شده وارد مدخل عمومى پل مى‏ شوند شکل فوق العاده و شگفت آور این پل که 388 یارد طول آنست مقابل یک جاده سنگ فرش شده‏ اى به عرض 30 پا بدین قرار است که در آن سه معبر در سه سطح مختلف تعبیه شده که یکى از آنها راه معمولى روى پل است که در دو طرف آن طاق نما هاى سر پوشیده ساخته ‏اند . طاقنما ها از طرفى برودخانه و از طرفى به همین جاده مشرف مى ‏باشند ، در بالا و پائین این طاقنما ها که با تابلوى نقاشى شده تزیین یافته بود هر کدام یک پیاده روهائى است که با پله کان ها باین راه اصلى وصل مى‏ شود و در کنار سطح رودخانه معبر دیگرى است که به طول رودخانه امتداد مى ‏یابد . تنها انتقاد مخالفى که براى ساختمان این پل مى ‏شود کرد و آن از تصویر هم نمایان است آنکه ، پل مزبور در مقابل جریان ضعیف و باریک زنده رود در بیشتر فصول سال بیش از ، اندازه جنبه ظرافت دارد .

در تاریخچه ابنیه تاریخى اصفهان درباره این پل تاریخى چنین نوشته است:
در انتهاى جنوبى خیابان چهار باغ پل الله وردیخان است که به نام بانى و سازنده آن خوانده مى‏ شود و در همان موقعى که شاه عباس دستور کاشتن درختان چهار باغ را مى ‏داده رفیق و سپهسالار شاه نیز در ساختمان این پل به وسیله آجر و سنگ تراش فعالیتى به خرج مى ‏داد ، وضعیت این پل با قدیمش تفاوت زیادى نکرده است . ایوانچه‏ ها و غرفه ‏هاى زیبا و متناسب طرفین پل که جاى نشستن اهالى و عبور و مرور است به همان حالت اولیه باقى مانده است . طول این پل 295 متر و عرضش 13/75 متر مى‏ باشد . نوشته‏ اند که در ابتدا چهل چشمه داشته و به تدریج سى و سه چشمه شده در سنوات اخیر قسمت زیادى از بستر رودخانه را تصرف کرده و اشجارى غرس نموده بودند به طورى که چند چشمه پل از عبور آب محروم گشته ممکن بود بکلى متروک شود وى در سال 1330 که آقاى مصطفى خان مستوفى ریاست شهردارى اصفهان را داشت شهامت و شجاعت به خرج داد و اراضى مزبور را از تصرف غاصبین خارج و مجراى عبور آب چشمه‏ ها را باز کرد و اقدام به ساختمان دیوار هاى سنگى در طرف شما رودخانه نموده که نوز آثارش پابرجا و عملیاتش زبانزد مردم این شهر است . در دوره صفویه ارامنه حق داشتند تا میدانى که اول پل احداث شده بود جمع شوند و مال ‏التجاره و صنایع خویش را با صنعتگران اصفهانى تبدیل نمایند و حق نداشتند از این پل عبور کرده داخل شهر شوند در جل این پل مجسمه رضا شاه کبیر بر روى ستونى به ارتفاع 5 متر دیده مى‏ شود که اسبى سوار و به طرف شما متوجه است اطراف این مجمسه فعلاً میدان 24 اسفند و با میدان مجسمه نامیده مى ‏شود .

در شمال شرقى پل یعنى اول خیابانى که به طرف شرق امتداد دارد ساختمان آجرى است که بیاد مقبره کمال الدین اسماعیل ( قبرش در جهانباره است ) ساخته شده و خیابان مزبور به نام آن بزرگوار نامیده مى‏ شود که به طرف پل جوئى و خواجو امتداد دارد .

به طورى که ملاحظه شد گفتار تاریخچه ابنیه تارخى اصفهان وضع پل زاینده رود را در گذشته و حال تشریح کرده و اقتضاء داشت که براى استحضار سرگذشت پل ایام گوناگون درج گردد .

تاورنیه سیاح فرانسوى راجع باین پل در سفر نامه خود که نظم الدوله ابو تراب نورى آن را ترجمه کرده چنین نوشته است:

پلى که در وسط خیابان تقاطع مى ‏کند موسوم به پل الله وردیخان که بانى آن بوده است مى‏ باشند و آن را پل جلفا هم مى‏ گویند . این پل تمام از آجر و سنگ بنا شده و سطح آن به یک میزان است . دو طرف آن از وسطش پست‏ تر نیست ، 350 قدم طول و بیست قدم عرض دارد و زیر آن چندین چشمه و طاق از سنگ ساخته شده که خیلى پست و کم ارتفاع است ، در دو کناره پل راهروى به عرض هشت نه پا و به طول تمام امتداد پل که چندین طاق با پایه‏ هاى مرتفع به ارتفاع 25 یا 30 پا سقف آن را نگاهداشته ‏اند دیده مى‏ شود ، اشخاصى که مى‏ خواهند هوا خورى کنند وقتى که خیلى گرم نباشد از بالاى سقف راهرو ها عبور مى‏ نمایند ، اما معبر معمولى از زیر آن راهرو ها است که به منزله نرده و نگهبان است و روزه نهائى به طرف رودخانه دراد که هواى لطیف و خنک از آنه داخل راهرو مى ‏شود . زمین راهرو از سطح پل خیلى بلند تر است و به توسط پله به راحتى بالاى آنها مى روند . فضاى وسط پل مخصوص عبور گارى و دواب است و تقریباً 35 پا عرض دارد . یک معبر دیگر هم دارد که در تابستان و وقع کمى آب به واسطه خنکى خیلى مطبوع است و آن از میان خود رود خانه است در خط مخصوصى که تخته سنگ ها نزدیک هرم اتفاق افتاده مى‏ توان از روى آنها رد شد بدون اینکه پاتر بشود . از تمام دهنه‏ هاى زیر پل به واسطه در هائى که به هر چشمه گذراده ‏اند مى ‏توان عبور نمود از پلکانى که در قطر پایه پل ساخته شده از روى پل به زیر چشمه‏ ها و طاق ها پائین مى‏ روند و همین طور پله هائى در دو طرف دارد که به بالاى مهتابى روى راهرو ها صعود مى‏ نمایند و عرض راه پله ‏ها بیش از 2 تواز ( 4 ذرع تقریباً ) است ، و در دو طرف نرده و محافظى کشیده ‏اند که از پرت شده جلوگیرى مى ‏نمایند .

سرپرسى سایکس انگلیسى در شرحى که راجع به پل زاینده رود نوشته بود گفته بود که این پل با اینکه روى به ویرانى نهاده از پل هاى درجه اول عالم است و اما تاورنیه تعصب ملى نگذارده که در قضاوت خود انحراف نورزد ، گر چه تاورنیه در کلیه موراد نظرش ساده نبود و اغلب خواسته است بنا ها و دیگر آثار ایران را کوچک و پست جلوه دهد و از دیگران هم استفاده کرده که در تجلیل اصفهان غلو کرده ‏اند .

اینکه آراى مختلفى راجع به این پل نگاشته شد براى امکان استخراج نظر صحیح و صائب درباره آن بود و اینکه درستى و نادرستى نظر هائى چون نظر تاورنیه معلوم گردد . در هر حال اکنون این پل در اصفهان ممتاز و در درجه اول قرار دارد و چون از آثار باستانى به شمار مى رود زیر شماره 110 ، به ثبت تاریخى رسیده است .

شاه عباس اول به طورى که مورخان و سیاحان خارجى نوشته ‏اند در هر حال در جشن آبریزان شرکت مى‏ کرد و اگر در اصفهان بود در کنار زاینده بود برابر پل سى و سه پل و اگر در مازندران بود در کنار دریاى خزر ، و گاهى روى پل سى و سه چشمه برگزار مى ‏کرد .

در کتاب زندگانى شاه عباس اول راجع به جشن نوروز که شاه در سال 1018 هجرى در روى پل سى و سه پل برگزار کرده چنین نوشته است . 


 برای دیدن عکس هایی از سی و سه پل به ادامه مطلب مراجعه کنید.


ادامه مطلب ...

تخت جمشید

تخت جمشید در استان فارس


تخت جمشید ، مجموعه ای از کاخ های بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید . تخت جمشید در محوطه وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخ های عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرپولیس خوانده اند ساخته شده است . ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق . م ، آغاز شد . نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند .

این ساختمان ها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند تخت جمشید در مساحتی به وسعت 13 هکتارساخته و ادامه یافت . مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گران بها ( طلا - نقره - مس ) عاج ، لا جورد ، عقیق و ... دیوار های تخت جمشید در برخی جا ها به ضخامت 5/5 متر بوده و قطعه سنگ های به کار رفته به وزن بیش از 45 تن می رسیده . تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضا های داخل آن را در زمستان گرم و در تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقف های بسیار بلند و فضا های وسیع ، در های گشاده و پنجره های متعدد هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل و خنک می ساخته و در زمستان دیوار های خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پرده های ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضا ها و تالار ها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است . تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد .

معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماری های بابل و آشور و مصر و شهر های یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیه عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند .

تخت جمشید در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشه شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهر های نماز بدست آمد . بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود . پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصر های تخت جمشید می باشد . از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصر های تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر است . کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملت های مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همه آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند . گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آن را با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند . اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شد عبارت از : گندم و گوشت .

تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستش گاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشن هایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشن های مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000 سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکت های زرین ، لباس ها وفرش های ارغوانی گرانبها و ... نگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد . اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند . به نوشته ی مورخین باستان ثروت تخت جمشید با 10000 جفت اسب و قاطر و 5000 جفت شتر حمل و غارت شد . بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشند . بگفته مورخین باستان تخت جمشید۳شبانه روز در آتش می سوخت و چهل شبانه روز از آن دود بر می خواست .

تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند . عده ای آن را ناشی از یک حادثه غیر عمدی می دانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب می دانند .

از آنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخ ها در ذهن مجسم کرد . با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخ ها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل ، به اهمیت و بزرگی این کاخ ها پی برد . نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد .

چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند ، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبان های باستانی تحریر شده است . از این گذر به مجموعه کاخ های آپادانا می رسیم ، جائی که در آن پادشاهان بار می دادند و مراسم و جشن های دولتی در آن برگذار می شد .
امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخ ها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد . تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود . بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به " صد ستون " است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است . تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است .

یک نکته ی مهم
محققین به این نکته ی مهم رسیده اند که اگر نقشه ی امپراطوری هخامنشی را بنگریم و یک خط از شمال شرقی ترین نقطه ( سغد ) تا جنوب غربی ترین نقطه ( حبشه ) بکشیم و یک خط از شمال غربی ترین نقطه ( یونان ) تا جنوب شرقی ترین نقطه ( هند ) به صورت ضربد ر بکشیم مرکز تقاطع این دو خط محل ساخت تخت جمشید می شود ، که این خود جای تامل و اندیشیدن دارد .

« کاخ آینه » در تخت جمشید
تخت جمشید یا پارسه نام یکی از شهر های باستانی ایران است که سالیان سال پایتخت تشریفاتی امپراتوری ایران در زمان دودمان هخامنشیان بوده ‌است . باور تاریخدانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد ، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید و احتمالا بخش عظیمی از کتاب ها ، فرهنگ و هنر هخامنشی را با اینکار نابود نمود . با این‌حال ویرانه ‌های این مکان هنوز هم در مرودشت در نزدیکی شیراز مرکز استان فارس برپا است و باستان شناسان از ویرانه ‌های آن نشانه ‌های آتش و هجوم را بر آن تایید می‌ کنند .

این مکان از سال۱۹۷۹ یکی از آثار ثبت شده ایران در میراث جهانی یونسکو است .

نام تخت جمشید
نام تخت جمشید در زمان ساخت « پارسَه » به معنای « شهر پارسیان » بود . یونانیان آن را پِرسپولیس ( به یونانی یعنی « پارسه‌شهر » ) خوانده ‌اند . در فارسی معاصر این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطوره‌ ای ایران می‌ نامند که در شاهنامه فردوسی نیز آمده ‌است .

چگونگی ساخت
قدیمی‌ ترین بخش تخت جمشید بر پایه یافته ‌های باستان‌ شناسی مربوط به سال ۵۱۵ پیش از میلاد است . آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمده‌ است ساخت تخت جمشید در حدود ۲۵ قرن پیش در دامنه غربی کوه رحمت ، به عبارتی میترا یا مهر و در زمان داریوش بزرگ آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت . بر اساس خشت نوشته‌ های کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران ، هنرمندان ، استادکاران ، کارگران ، زنان و مردان بی‌ شماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده می‌کردند . ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید .

مکان و چگونگی سازه
یکی از سر ستون ‌های پیشنهادی که مورد تایید قرار نگرفته بود به همین دلیل در آن محل مدفون شده بود .
کاخ‌ های تخت جمشید در نزدیکی رود کوچک پلوار که به رود کر می‌ ریزد ٬ بر روی سکوئی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگه مردوشت است ، بنا شده ‌اند در حالی که طرف شرقی ان بر روی کوه رحمت است و سه طرف دیگر با دیوار های حافظ شکل داده شده‌ اند . دیوار های حافظ با توجه به شیب زمین تغییر ارتفاع می‌ دهند .
وسعت‌ کامل کاخ ‌های‌ تخت‌ جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع‌ است که از بخش‌ های‌ مهم‌ زیر تشکیل‌ یافته‌ است‌:

کاخ ‌های‌ رسمی‌ و تشریفاتی‌ تخت جمشید ( کاخ دروازه ملل )
سرای‌ نشیمن‌ و کاخ ‌های‌ کوچک‌ اختصاصی‌
خزانه شاهی‌
دژ و باروی‌ حفاظتی‌

پژوهش ‌های باستان‌ شناسی
اولین کاوش‌ های علمی در تخت جمشید توسط ارنست امیل هرتزفلد المانی در ۱۹۳۱ صورت گرفت . وی توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستاده شده بود . یافته‌ های وی هنوز در این موسسه نگه داری می ‌شوند . هرتزفلد معتقد بود دلیل ساخت تخت جمشید نیاز به جوی شاهانه و باشکوه٬ نمادی برای امپراتوری پارس و مکانی برای جشن گرفتن وقایع خاص به خصوص نوروز بوده‌ است .به دلایل تاریخی تخت جمشید در جایی که امپراتوری پارس پایه گذاشته شده بود ساخته شده ‌است . هر چند در زمان مرکز امپراتوری نبوده ‌است .

معماری تخت جمشید به دلیل استفاده از ستون‌ های چوبی مورد توجه قرار گرفته ‌است .معماران تخت جمشید فقط زمانی از سنگ استفاده کرده‌ اند که بزرگ ترین سرو‌ های لبنان یا ساج‌ های هند اندازه‌ های لازم برای تحمل سقف را نداشته ‌اند . در حالی که ته ستون ‌ها و سر ستون‌ ها از سنگ بوده ‌اند .

پلکان ‌های ورودی سکو و دروازه ملل
ورود سکو ، دو پلکان‌ است‌ که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارند که همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند کرده و در سینه خود جای دهد . این پلکان‌ ها از هر طرف‌ ۱۱۱ پله پهن‌ و کوتاه ( به ارتفاع ۱۰ سانتیمتر )‌ دارند . بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پله‌ ها به خاطر این بوده که اسب‌ ها نیز بتوانند از پله‌ ها بالا بروند ، پله‌ ها را کوتاه تر از معمول ساخته ‌اند تا راحتی و ابهت میهمانان ( که تصاویر شان با لباس های فاخر و بلند بر دیوار های تخت جمشید نقش بسته ) هنگام بالا رفتن حفظ شود . بالای‌ پلکان ‌ها ، بنای‌ ورودی‌ تخت‌ جمشید ، « دروازه‌ بزرگ‌ » یا « دروازه خشایارشا دروازه خشایارشا » یا دروازه ملل ، قرار گرفته‌ است . ارتفاع این بنا ۱۰ متر است . این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشته‌ است که امروزه بقایای دروازه ‌های آن برجاست . بر دروازه غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی‌ با سر انسانی‌ حجاری‌ شده‌ است‌ . این دروازه‌ ها در قسمت فوقانی با شش کتیبه میخی تزیین یافته ‌اند . این کتیبه‌ ها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان می ‌کند که : « هر چه بدیده زیباست ، به خواست اورمزد انجام پذیرفته‌است . »

دو دروازه‌ خروجی‌ یکی‌ رو به‌ جنوب‌ و دیگری‌ رو به‌ شرق‌ قرار دارند و دروازه جنوبی‌ رو به‌ کاخ‌ آپادانا ، یا کاخ‌ بزرگ‌ بار ، دارد .

پلکان ‌های کاخ آپادان
جزئیات حجاری ‌های پلکان رو به‌ شمال کاخ آپادانا که نظامیان هخامنشی را نمایش می ‌دهد .
کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است . پلکان ‌های شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شده ‌اند ، نقوش حجاری ‌شده‌ ای را در دیوار کناره خود دارند . پلکان رو به شمال نقش ‌هایی از فرماندهان عالی‌رتبه نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گل ‌های نیلوفر آبی را در دست دارند ، حجاری شده ‌است . در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده می ‌شوند . در ردیف فوقانی همین دیواره ، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک می ‌شوند ، دیده می ‌شود .
بر دیواره پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشور های مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده می‌شود . هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد که در شکل زیر مشخص شده اند :
۱- مادی‌ ها ۲ – ایلامی ‌ها ۳- پارت ‌ها ۴- سغدی ‌ها ۵- مصری‌ ها ۶- باختری‌ ها ۷- اهالی سیستان ۸- اهالی ارمنستان ۹- بابلی ‌ها ۱۰- اهالی کلیکیه ۱۱- سکا های کلاه‌تیزخود ۱۲- ایونی ‌ها ۱۳- اهالی سمرقند ۱۴- فنیقی‌ ها ۱۵- اهالی کاپادوکیه ۱۶- اهالی لیدی ۱۷- اراخوزی ‌ها ۱۸- هندی‌ ها ۱۹- اهالی مقدونیه ۲۰- اعراب ۲۱- آشوری ‌ها ۲۲- لیبی ‌ها ۲۳- اهالی حبشه

کاخ آپادان
پلان و جزئیات ستون‌ های تخت جمشید
کاخ آپادانا از قدیمی ‌ترین کاخ ‌های تخت جمشید است . این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده ‌است ، برای برگزاری جشن‌ های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشور های وابسته به حضور پادشاه استفاده می ‌شده ‌است .

این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به « کاخ تچرا » یا « کاخ آینه » ارتباط می ‌یابد . کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شده ‌است که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پا برجاست ته ستون های ایوان کاخ گرد ولی ته ستون های داخل کاخ مربع شکل می باشد .

کاخ تچر
تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی می ‌باشد . این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بوده ‌است . روی کتیبه ‌ای آمده : « من داریوش این تچر را ساختم » .

این کاخ یک موزه خط به شمار می‌رود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستون‌ ها از نمای جلویی‌ های مصری استفاده شده ‌است . قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایارشا و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شده ‌است

کاخ هَدیش
این کاخ که کاخ خصوصی خشایارشا بوده ‌است در مرتفع‌ ترین قسمت صفه تخت جمشید قرار دارد . این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد . احتمال می رود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنی‌ ها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی . رنگ زرد سنگ‌ ها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگ ‌ها به خاطر حرارت است . اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشته ‌است . به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلی ‌ها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام برده‌اند . هدیش به معنای جای بلند می باشد و چون خشایارشا نام زن دوم او هدیش بوده ‌است نام کاخ خود را هدیش می گذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمت‌ های زیادی از کف از خود کوه می باشد .

کاخ ملکه
این کاخ توسط خشایارشا ساخته شده ‌است و به نسبت سایر بنا ها در ارتفاع پایین ‌تری قرار گرفته ‌است . بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرق ‌شناس مشهور ، پرفسور ارنست امیل هرتزفلد ، خاکبرداری و از نو تجدید بنا شد و امروزه به عنوان موزه و اداره مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته ‌است .

ساختمان خزانه شاهنشاهی
این ساختمان که از چندین تالار ، اطاق و حیاط تشکیل شده ‌است با دیوار عظیمی از بقیه تخت جمشید جدا می ‌شود .

کاخ صد ستون
وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ متر مربع است و سقف آن به ‌وسیله صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشته ‌اند ، بالا نگه داشته می‌ شده ‌است .

کاخ‌ شور
به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی می گویند . احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت می‌ پرداخته ‌است . با توجه به نقوش حجاری شده ، از یکی از دروازه ‌ها شاه وارد می شده و از دو دروازه دیگر خارج می‌ شده ‌است . به این دلیل به این جا کاخ شورا می‌گویند که در اینجا دو سر ستون انسان وجود داشته که جا های دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است .

آرامگاه‌ های شاهنشاهان
در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت جمشید نقش رستم قرار دارد . در نقش رستم آرامگاهای شاهنشاهانی مانند داریوش بزرگ ٫ خشایارشا ٫ اردشیر یکم و داریوش دوم واقع است . آرامگاه پنجمی هم هست که نیمه کاره باقی مانده و احتمالا متعلق به داریوش سوم است .

سرانجام تخت جمشید
پلکان ورودی کاخ آپادان

مجموعه‌ کاخ ‌های‌ تخت‌ جمشید ، در سال‌ ( ۳۳۰ پیش‌ از میلاد ) به‌ دست‌ اسکندر مقدونی به‌ آتش‌ کشیده‌ شد و تمام‌ بنا های‌ آن‌ به‌ صورت‌ ویرانه‌ در آمد . از بنا های‌ بر جای‌ مانده‌ و نیمه‌ ویرانه‌ ، بنای‌ مدخل‌ اصلی‌ تخت‌ جمشید است که‌ به‌ کاخ‌ آپادانا معروف‌ است‌ و مشتمل‌ بر یک‌ تالار مرکزی‌ با ۳۶ ستون‌ و سه‌ ایوان‌ ۱۲ ستونی‌ درقسمت‌ های‌ شمالی‌ ، جنوبی‌ و شرقی‌ است‌ که‌ ایوان‌ های‌ شمالی‌ و شرقی‌ آن‌ به ‌وسیله‌ پلکان‌ هایی‌ به‌ حیاط‌ های‌ مقابل‌ متصل‌ و مربوط‌ می ‌شوند . بلندی‌ صفه‌ در محل‌ کاخ‌ آپادانا ۱۶ متر و بلندی‌ ستون‌ های‌ آن‌ ۱۸ متر است‌ . این‌ مجموعه‌ در فهرست‌ آثار تاریخی‌ ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌ .

سنگ ‌نبشته‌
سنگ ‌نبشته‌ های داریوش بزرگ

شش رَج به سه زبان چندین بار روی چهارچوب‌ های اندرونی کاخ داریوش ، بالای نگاره‌ های داریوش و هم ‌راهانش آمده ‌است . « داریوش شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه کشور ها ، پسر ویشتاسپ هخامنشی ، کسی که این کاخ را ساخت » .
یک رَج به سه زبان روی پوشاک داریوش ؛ هم اکنون در بخش نشان ‌های نسک‌ خانه میهنی پاریس نهاده ‌است . « داریوش شاه بزرگ ، پسر ویشتاسب هخامنشی » .
رَج به سه زبان ، هجده بار روی رخبام پنجره همان اندرونی کاخ داریوش بسامد شده ‌است . « رخبام پنجره سنگی ساخته شده در کاخ داریوش شاه » .
بیست و چهار رَج تنها به زبان پارسی باستان ، روی دیوار جنوبی کاخ داریوش . ۰۱ اهورامزدای بزرگ ، بزرگ‌ ترین ِ بغان ، او داریوش شاه را آفرید ، او شهریاری را به او ارزانی داشت ؛ بخواست اهورامزدا داریوش شاه است . ۰ ۲ داریوش شاه گوید : این کشور پارس که اهورامزدا به من ارزانی داشت ، زیبا ، دارنده‌ اسبان خوب ، دارنده مردان خوب ، به خواست اهورامزدا و نیز من داریوش شاه ، از دیگری نمی ‌ترسد . ۰۳ داریوش شاه گوید: اهورامزدا مرا یاری کند ، با بغان خاندان شاهی و این کشور را اهورامزدا از دشمن ، از خشک‌سالی ، از دروغ بپاید ! به این کشور نه دشمن ، نه خشک ‌سالی ، نه دروغ بیاید ؛ این را من چون بخشایشی از اهورامزدا با بغان خاندان شاهی درخواست می ‌کنم . باشد که این نیکی را اهورامزدا با بغان خاندان شاهی به من بدهد .
به زبان های ایلامی و اکدی هر کدام بیست و چهار رَج . نوشته پارسی باستان ندارد . ۰۱ من داریوش شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه کشور های بسیار ، پسر ویشتاسپ هخامنشی هستم . ۰۲ داریوش شاه گوید : به خواست اهورامزدا این‌ ها هستند کشور هایی که من افزون بر مردم پارسی ، از آنِ خود کردم ، که از من ترسیدند و به من باژ دادند : ایلام ، ماد ، بابل ، ارابایه ، آشور ، مسر ، ارمنیه ، کبدوکیه ، سارد ، ایونی‌ هایی خشکی و ( آن‌ ها ) که کنار دریا هستند ، و کشور هایی که آن سوی دریا هستند ، اسَگرتیا ، پارت ، زرنگ ، هرات ، بلخ ، سغد ، خوارزم ، ثتگوش ، رخج ، سند ، گندار ، سَکَ ، مَکَ . ۰۳ داریوش شاه گوید : اگر این گونه بیندیشی « از دیگری نترسم » این مردم پارس را بپای ؛ اگر مردم پارس پاییده شوند ، از این پس شادی پیوسته به دست اهورا بر این خاندان فرو خواهد رسید .
سه زبانه ، پارسی باستان ده رَج ، ایلامی هفت رَج و اکدی هشت رَج ، روی دو لوح طلایی و دو لوح سیمین که هم اکنون در تهران نگه‌داری می‌شوند . ۰۱ داریوش شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه کشور ها ، پسر ویشتاسپ هخامنشی . ۰۲ داریوش شاه گوید : این است شهریاری که من دارم ، از سکا های آن سوی سغد ، از آن جا تا کوش ( اتیوپی) ، از هند ، از آن جا تا سارد ، که آن را اهورامزدا ، بزرگ ترین ِ بغان بر من ارزانی داشت . اهورامزدا مرا و خاندان مرا بپاید .
سه زبانه هر زبان یک رَج ، روی دست ‌گیره دری از سنگ لاجورد ساختگی . « دست‌گیره در از سنگ گران ‌بهایی ساخته شده در کاخ داریوش شاه » .

سنگ‌ نوشته ‌های خشایارشا :
خدای بزرگ اهورامزدا است ، که این زمین را آفرید ، که آن آسمان را آفرید ، که آدم را آفرید ، که شادی را برای آدم آفرید ، که خشایارشا را شاه کرد٬ یک شاه از بسیاری ٬‌ یک فرمان‌دار از بسیاری .
من خشایارشا ٬ شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمین ‌های دارنده همه گونه مردم‌ ، شاه در این زمین ِ بزرگِ دور و دراز . پسر داریوش شاه هخامنشی .
شاه خشایارشا گوید : به خواست اهورامزدا این دالانِ همه کشور ها را من ساختم . بسیار ( ساختمان ) خوب دیگر در این ( شهر ) پارس ساخته شد٬ که من ساختم و پدر من ساخت . هر بنایی که زیبا دیده می‌ شود ٬‌ آن همه را بخواست اهورامزدا ساختیم .
شاه خشایارشا گوید : اهورامزدا مرا و شهریاری مرا بپاید و آن چه را که به دست من ساخته شده و آن چه را که به دست پدر من ساخته شده ، آن را اهورامزدا بپاید .
شاه خشایارشا گوید : داریوش را پسران دیگری بودند ٬ ولی چنان که اهورامزدا را کام بود ٬ داریوش٬ پدر من ٬ پس از خود ٬ مرا بزرگ ‌ترین کرد . هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت٬ به خواست اهورامزدا من بر جای‌گاه پدر شاه شدم . هنگامی که من شاه شدم ٬ بسیار ساختمان‌ های والا ساختم . آن چه را که به دست پدرم ساخته شده بود ٬ من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم . آن چه را که من ساختم و آن چه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم .
شاه خشایارشا گوید : پدر من داریوش بود ؛ پدر داریوش ویشتاسب نامی بود . پدر ویشتاسب ارشام نامی بود . هم ویشتاسب و هم ارشام هر دو در آن هنگام زنده بودند ٬ اهورامزدا را چنین کام بود ٬‌ داریوش٬ پدر من ٬ او را در این زمین شاه کرد . زمانی که داریوش شاه شد ٬ او بسیار ساختمان‌ های والا ساخت .

جایگاه کنونی این سازه
در دوره نو و با بازگشت و پیدایش حس میهن خواهی در میان ایرانیان و ارجگذاری به گذشتگان این سرزمین ، تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت . در زمان حکمرانی خاندان پهلوی در ایران به این بنا توجه فراوانی گردید و محمدرضا شاه پهلوی جشن‌ های دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران را در این سازه کهن انجام داد . با آغاز رویداد انقلاب اسلامی این سازه را یادگار شاهان خواندند و بسیار مورد بی‌ مهری قرار دادند . از جمله آیت الله خلخالی اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب برای تخریب آن عازم شد ، اما با مقاومت مردم و پرسنل پارسه ناکام ماند . ولی امروزه می‌ توان تخت جمشید را نام‌ آورترین و دوست‌داشتنی ‌ترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست .

سد سیوند در ۹۵ کیلومتری شمال شیراز ، ۵۰ کیلومتری شهر باستانی پارسه و حدود ۱۰ کیلومتری پاسارگاد بر روی رودخانه سیوند ساخته شده ‌است . رودخانه پلوار بین این دو محوطه باستانی ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو ( تخت جمشید و پاسارگاد ) در کنار آرامگاه کوروش و در دل تنگه بلاغی جریان داد . با آبگیری این سد مخالفت ‌های بسیاری صورت گرفته ‌است .معترضان به آب گیری سد سیوند معتقدند آب گیری این سد پیامد های ناگواری را برای میراث فرهنگی و طبیعی منطقه دشت پاسارگاد و تنگه بلاغی به همراه خواهد داشت .
تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است .


برای دیدن عکس هایی از تخت جمشید و مربوط به آن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

ادامه مطلب ...